رسانه صنف لوازم یدکی خودرو و ماشین آلات

آدرس کوتاه :

http://yadakiresaneh.ir/?p=1688

مصاحبه با یکی از پیشکسوتان

مصاحبه با یکی از پیشکسوتان

یدالله عبدلی هشت ساله بود که پایۀ صنف لوازم یدکی گذاشته شد. تا امروز ۵۴ سال است که منطقۀ چراغ برق، محل کار او است. از روزی که خیابان ملت، کوچۀ سرتخت بربری ها بوده و از بیش از یکصد پاساژ امروزی لوازم یدکی کمتر از ده پاساژ کامل و نیمه‌کاره وجود داشته است.
آنچه ذیلاً می خوانید گفت و گویی با این پیشکسوت صنف است که در سومین نمایشگاه تخصصی قطعات خودرو و ماشین آلات تهران به عمل آمده است.

  • جناب عبدلی از کجا شروع کردید؟

من در مدرسۀ جامعه تعلیمات اسلامی خیابان گرگان کلاس اول و دوم ابتدایی را طی یک سال خواندم و بعد برای کمک به خانواده وارد کار شدم و آمدم فروشگاه اتوجیپ برادران مسعود و امیر مبصر. که بعدها پاساژ مبصر را ساختند. البته درس را رها نکردم و در آموزشگاه البرز سرچشمه تا سوم راهنمایی به طور شبانه درس خواندم.

  • از آن روزگار بگویید، کارمند مغازه چه وظایفی داشت؟

به شاگرد مغازه که اصطلاحاً به او پادو می گفتند و باید روی پا می دوید. نشستن و منتظر بودن معنی نداشت و یک فروشگاه لوازم یدکی از پیچ و مهره تا قطعات موتوری، بدنه، رینگ و لاستیک داشت تا شیشه و آینه و لوازم تزئینی آن هم برای خودروهای سواری، سنگین و حتی تراکتور. جیپ، خودرو بورس آن روزگار بود و در بعضی از شهرها به عنوان تاکسی هم استفاده می شد. صورت اجناس از شهرستان ها به صورت پستی می آمد و شاگرد مغازه صورت را بررسی می کرد. هرکدام را به یک مغازه سفارش می داد. بعد از ظهر می رفت و سفارش را جمع می کرد و داخل صندوق بسته بندی می‌کرده و به باربری می فرستاد. همۀ کارها با جدیت و رفت و آمد انجام می شد. کسی منتظر تلفن و فکس و پیامک نمی شد. نعطیلات سال منحصر به ۵ روز بود. اولین (عید نوروز)، تاسوعا و عاشورا، ۲۸ صفر و بیست و یکم ماه رمضان، بقیۀ ایام باز بودیم حتی جمعه‌ها و دیگر اعیاد که تا ظهر سر کار می آمدیم.

در کوچۀ ناظم الاطباء کلاً چهار پاساژ داشتیم؛ صدیقی نژاد، بابایوسف (امام حسین علیه الاسلام)، طلوعی و تهران. بقیۀ کوچه خانه های مسکونی بود و گاراژ، مسافرخانه، بقالی، آهنگری، دوچرخه سازی، لنت کوبی، تراشکاری و امثالهم. فروشندگان لوازم یدکی منطقۀ چراغ برق، بیشتر در خیابان امیرکبیر بودند و بقیه در خیابان های سعدی و اکباتان و ناظم الاطباء. مثلاً کوچۀ آذرطوس و اطراف آن کلاً مسکونی بود. خیابان ملت تا سال ۱۳۴۲ کوچه بود و بعداً تعریض شد. مسجد اکباتان تا قبل از انقلاب به مسجد گیلانی ها معروف بود.

  • آقای عبدلی چند سال بعد مستقل شدید؟

من تا سال ۱۳۵۵ پیش براداران مبصر ماندم یعنی حدود ۱۷ سال. بعد از آن به اتفاق شریکم مغازۀ رویال جیپ را در پاساژ تهران، طبقۀ اول پلاک ۶۵ افتتاح کردیم. چندی بعد هم یک فروشگاه در اهواز راه اندازی کردیم که شریکم آنجا بود و من برایش جنس می فرستادم. با شروع جنگ شهر اهواز به حالت تخلیه افتاد و کنار مغازه ما هم یک راکت خورد. در و دیوار فرو ریخت و اجناس از بین رفت. دوسال مغازه را به همان قیمت اولیه فروختیم و ضرر ما شد اجناس از بین رفته و حسابهای بازی که تسویه نشدند. شریک من گفت دیگر نمی خواهم ادامه بدهم و سهمش را گرفت و رفت.

  • با این اوصاف سرمایۀ شما خیلی کاهش پیدا کرد؟

بله. تقریباً چیزی برایم جز خود مغازه باقی نماند. بناچار منزل مسکونی ام را فروختم و به کار زدم منتهی بیشتر با شهرستان ها کار می کردم که با پذیرش قطعنامه و ارزان شدن یکباره اجناس دوباره دچار بحران شدم و این بار دست به فروش مغازه زدم و شدم دلال و کارم را سرپایی ادامه دادم.

  • این وضعیتی بود که برای همه پیش آمده بود، چرا شما مغازه را فروختید؟

خوب اولاً من کاسب قوی و با پشتوانه ای نبودم و از طرفی با وارد شدن ضربه، ایستادگی لازم را به خرج ندادم. کاسب باید با زمان پیش برود من هم اینکه فقط با شهرستان ها کار می کردم اشتباه بود و هم اینکه بیش از اندازه روی رفاقت همکاران و همدردی ایشان حساب می کردم. بهر حال حسابی حالم گرفته شد. شاید باید مشورت می کردم و سراغ افرادی که می توانستند راهنمایی کنند می رفتم.

  • دوران کار سرپایی چطور بود؟

خوب ۱۵ سال مغازه داری و کار با قواعد خودش از من فردی ساخته بود که به اصول خاصی معتقد بودم. اما بازار عوض شده بود. قاعده دلالی که صاحب جنس را در اختیار دلال می گذاشت و او به افراد پیشنهاد می داد منسوخ شده بود. افراد ترجیح می دادند اجناس را خودشان بفروشند. آنهایی که کالای نامرغوب و غیر اصلی هم داشتند اصولاً به آشنا جنس نمی دادند چون زیر و بم کار را می دانستند. بنابراین خیلی قابل دوام نبود. این شد که به پیشنهاد برخی دوستان آمدم اتحادیه و الان ده سال است که اتحادیه هستم.

  • به نظر شما چه مشکلاتی در صنف وجود دارد؟

خوب مواردی در پیرامون صنف هست؛ مثل موضوع مالیات که بعضاً ناحقی می شود و طرف نمی تواند تحت شرایط فعلی ادامۀ فعالیت بدهد یا مسئلۀ قیمت دلار، رکود اقتصادی کلی در جامعه به وجود دارد اما در داخل صنف به نظر من یک مسئله مهم مغازه های اجاره ای است. یک نفر که معمولاً تازه کار هم هست می آید و با تجربه ناکافی و سرمایه اندک یا خدایی ناکرده پول سودی یک مغازه با قیمت بالا اجاره می کند. طبیعی است چنین فردی دنبال مشتری است. گاهی تحقیق نکرده جنس می دهد می خواهد با سود اندک گردش کار ایجاد کند، تن به خیلی مسائل می دهد و نتیجه کم آوردن و آسیب رسیدن به بازار است و این زنجیره ای از مشکلات را در صنف ایجاد می کند. تازه این در مورد کسانی است که حضور نسبتاً شفاف در بازار دارند. خیلی ها هستند که به صورت دوره با وانت یا خاور به قول معروف مغازه متحرک درست کرده اند و جنس توزیع می کنند یعنی بازار ناپیدا که دولت منظورم بیمه، مالیات و شهرداری از آن بی خبرند اما گردش کار ایشان در صنف محاسبه می شود.

  • برای شما آرزوی طول عمر و سلامتی داریم. اگر نکته ای باقی مانده است بفرمایید.

من هم تشکر می کنم از شما و هیئت مدیره و شورای برگزاری که در سومین نمایشگاه از افراد پیشکسوت تقدیر شد. امیدوارم همه کسانی که کار می کنند با درایت و اخلاق و توکل بر خداوند کار درست و خداپسندانه انجام دهند و بهانه ای برای کسانی که می‌خواهند از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند نباشند.

آرشیو ماهنامه یدکی‌رسانه

گروه رسانه‌ای چکاد